خواهر !
امام عبادی امام عبادی

 

اهدأ به خواهر عزيزم حميده عبادی

 

خواهر !

وقتي،قصه سخاوت اترا

از خود گذری،اين حکايت اترا

به رفيقانم،

به نزديک دوستانم

و بعضي دورترانم

ميکردم

باور شان نميشد

که يکدختر

يک بشر

چنين سخاوتمند باشد ...

در اين زمانه،

در اين سرزمين غرب،دنيای بيگانه

و در اين بازار مکاره ی پول و پيسه

که پول و پيسه

عزيز جان و وجدان مردمانست

چنين از خود گذر،

چنين فداکار

و چنين سعادتمند باشد به بشردوستي .

و قصه ام را

ساخته ای برادر خواندند به حق خواهرش

و قهقه خنديدند،

گفتند : برادر مست کرده و خورده شراب

يا که بنگ نوشيده ست بدون آب

يا که به «امستردام»شبانه رفته،

هيروئين و چرس کشيده بيحساب

که چنين ياوه مي گويد،

که چنين سخن بي پايه مي گويد

کيست در اين زمانه،

کز جيب خود کند مصرف

چنين به خروار

آنهم از ذخيره ای پيری ش

آنهم از دوران زهيری ش

نه يک هزار بحساب دالر

بل هزار،هزاران دالر  .

و اين بگفتند هرکدام بلند شدند از جاه هاشان

عقب نديدند و رفتند پي کارهاشان

حتي نگفتند با امان خدا .

***

مگر،بعدی چندی ديگر

يکروز،بين شام و ديگر

يک، يک از آن رفيقانم

از نزديک کسانم

حتا بعضي از دور ترانم

آمدند نزد اين برادرت

به عذر خواهي

و به عفوه تقصيرات .

و گفتند که ما پرسيديم

از رفيقان دگر

از دوستان دگر

حتا از دور تران دگر

در باره آن خواهر تو

آن فرشته ياور تو

همه گفتند که گپ برادر به حق خواهرش

حق و راستي ،

نه جفنگ است

و نه ز حالت بد مستي،

کان انسان،

کان غني از وجدان

از پول پای شکسته ش

خرد و کلان را

افتاده در بيابان را

از چاه و چاله کشيده براستي

به اين شمار بيست و چهارنفر بي پناه

به اين حساب 24 انسان در راه مانده بيگناه

و تمام اين وابستگان را

حتي يک انسان دورتر و پا در هوا را

به کشورهای مترقي رسانيده ست

و يکايک را به مسير خوشبختي رسانيده ست .

و برعلاوه

آن جنتي خواهر

به بچه ماما

مشهور به لالا

که حق مادر ما را

که هم حق بزرگ خواهر ما را

خورده ست سربالا

پيوسته کمک نموده ست

به نام بشر دوستي

و اين صفت والا .

***

قصه کوتاه

که آن رفيقان من

آن دوستان من

حتي آن دور تران من

يکي و پوست کنده گفتند :

که خواهر «امام» نيست از جنس آدم

فرشته است در لباس بني آدم

يا که انسان است با دو قلب استثنايي .

کاين چنين رؤف هست و مهربان

کاين چنين معروف هست به وجدان

و سخاوتمندی ...

که چنان برده بار است

که چنان در فکر خوار است

که چنان ناجي يکي انسان کمي بيگانه،

و افتيده در زيربار است .

و آنها با من اضافه کردند

که خواهر من

بعداز خدا

در سلک بندگان ش

در ميان قوم و خويشان من

يکي و تنها هست

يک انسان از بهشت خدا هست

بهمين خاطر مستثنا هست .

 

 

http://www.mashal.org/home/main/hejtemahi.php?id=00104

 

 




حميده عبادی
February 4th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان